جدول جو
جدول جو

معنی فلک سیر - جستجوی لغت در جدول جو

فلک سیر(فَ لَ سَ / سِ)
تندرو. تیزرو. (فرهنگ فارسی معین). فلک پیما. فلک رو، به کنایت، بلندمقام. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
فلک سیر
تندرو تیز رو، بلند مقام
تصویری از فلک سیر
تصویر فلک سیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخ سیر
تصویر فرخ سیر
دارای سیرت نیکو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک سیر
تصویر پاک سیر
آنکه سیرت های خوب و پسندیده دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک سیر
تصویر سبک سیر
تندرو، سبک رفتار، چابک، تیزرو، زودگذر
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
که سیرتهای پاک و پسندیده دارد:
مهتر پاکخوی پاک سیر
خواجه سید عمید ابن زیاد.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(یَر)
خوش رفتار. نیکوسیر:
شادمان روی سوی خیمه نهاد
آن شه خوب روی نیک سیر.
فرخی.
ایزد این دولت فرخنده و پاینده کناد
بر تو ای نیک دل نیک خوی نیک سیر.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ رَ)
کنایه از مردم معصوم و عفیف. ملک نهاد. (آنندراج). آنکه خوی وی مانند فرشته باشد. خوش خوی. (ناظم الاطباء) :
قوام دین پیغمبر ملک محمود دین پرور
ملک فعل و ملک سیرت ملک سهم و ملک سیما.
فرخی.
ملک سیرتی، پری صورتی، متناسب خلقتی چون ماه و مشتری در قبای ششتری. (سندبادنامه ص 102).
شنیدم که نامش خدادوست بود
ملک سیرت و آدمی پوست بود.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ / دِ)
گیرندۀ ملک. تصرف کننده ملک. ملک گشای. ملک ستان:
پذیرای رای وزیران شدند
که از جملۀ ملک گیران شدند.
نظامی.
بندگانش ملک گیر و چاکرانش ملک بخش
دولتش را خلق عالم سال و مه در زینهار.
عبید زاکانی.
رجوع به ملک ستان و ملک گشای و مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(گِ)
دهی است از دهستان حومه شهرستان سراوان واقع در 6000گزی جنوب خاوری سراوان، کنار راه شوسۀ سراوان به کوهک و 65000گزی باختر بندرعباس، سر راه فرعی خمیر به بندرعباس. هوای آن گرم و دارای 120 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ)
مرکّب از: فلک + سان، پساوند تشبیه، مانند فلک. فلک وش:
سالها قصد فلک داشت مگر
جنبش رای فلک سان اسد.
خاقانی.
بود فلک جام رنگ و جام فلک سان
روز ندانم که از کدام برآمد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ صَ / صِ)
بلندپایه. والامقام. (فرهنگ فارسی معین). آنکه از قدرت بسیار فلک را صید کند
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ)
مانند فلک. به روش فلک. به شیوۀ فلک:
فلک وار می شد سری پرشکوه
گهی سوی صحرا گهی سوی کوه.
نظامی.
در قامت خویش بین فلک وار
پس قیمت خویشتن نگه دار.
نظامی.
فلک وار با هرکه بندد کمر
بر آب افکند چون زمینش سپر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رُ یَ)
آنکه سیرتی پاک و خصال ستوده دارد. نیکوسیر:
خسرو فرخ سیر بر بارۀ دریاگذر
با کمند اندر میان دشت چون اسفندیار.
فرخی.
رجوع به فرخ شود
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رُیَ)
نهمین از سلاطین بابری هند که از 1124 تا1131 ه. ق. پادشاهی کرد. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ سَ /سِ)
مرادف سبک رکاب. (آنندراج). تندرو. تیزرو: ذروع، اسب و اشتر سبک سیر فراخ گام. (منتهی الارب). فرس ذریع، اسپی سبک سیر. (منتهی الارب) :
کلک سبک سیراوست از پی اصلاح ملک
از حبشه سوی روم تیزرونده نوند.
سوزنی (دیوان، چ شاه حسینی ص 161).
چو بر براق سبک سیر او بگاه نبرد
عنان سبک شود اندر تک و رکاب گران.
سوزنی.
دو سنگ است بالا و زیر آسیا را
گرانسیر زیر و سبک سیر بالا.
خاقانی.
چنین است گردیدن روزگار
سبک سیر و بدعهد و ناپایدار.
سعدی (گلستان).
فیض دم خط چون دم صبح است سبک سیر
از دست مده فصل بهاران لب جو را.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ عَ تَپْ پِ)
دهی از دهستان گسکرات است که در بخش صومعه سرای شهرستان فومن واقع است و 379 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
افزار جراحی که فرودآوردن پلک چشم را بکار رود.
پل کله. (پ ل ک ل )
{{اسم خاص}} نام پلی در اصفهان که در سی وشش هزارگزی پل زمانخان واقع است و دهنه های آن بسیار مرتفع ساخته شده است. (از کتاب اصفهان تألیف حسین نورصادقی ص 33)
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ سَ)
بلندپایه. والامقام. (فرهنگ فارسی معین). آنکه تخت سلطنت و قدرت او رابر فلک نهاده اند. به کنایه، پیروز و برتر از همه
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملک سیرت
تصویر ملک سیرت
آنکه خوی وی مانند فرشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملک گیر
تصویر ملک گیر
تصرف کننده ملک، ملک گشای مملکت گیر کشور ستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلک اثیر
تصویر فلک اثیر
آتشین پل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلک صید
تصویر فلک صید
بلند پایه والامقام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلک قدر
تصویر فلک قدر
بلند پایه والامقام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخ سیر
تصویر فرخ سیر
سیرت نیکو داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف سیر
تصویر علف سیر
سیرک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک سیر
تصویر پاک سیر
آنکه سیرنهای پاک دارد آنکه سیرتهای پسندیده دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلک سریر
تصویر فلک سریر
بلند پایه والامقام
فرهنگ لغت هوشیار
تندرو، تیزپا، تیزپرواز، تیزرو، سبک رو، سبک پا، سریع السیر
متضاد: کندرو، بطی ء السیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد