کنایه از مردم معصوم و عفیف. ملک نهاد. (آنندراج). آنکه خوی وی مانند فرشته باشد. خوش خوی. (ناظم الاطباء) : قوام دین پیغمبر ملک محمود دین پرور ملک فعل و ملک سیرت ملک سهم و ملک سیما. فرخی. ملک سیرتی، پری صورتی، متناسب خلقتی چون ماه و مشتری در قبای ششتری. (سندبادنامه ص 102). شنیدم که نامش خدادوست بود ملک سیرت و آدمی پوست بود. سعدی (بوستان)
کنایه از مردم معصوم و عفیف. ملک نهاد. (آنندراج). آنکه خوی وی مانند فرشته باشد. خوش خوی. (ناظم الاطباء) : قوام دین پیغمبر ملک محمود دین پرور ملک فعل و ملک سیرت ملک سهم و ملک سیما. فرخی. ملک سیرتی، پری صورتی، متناسب خلقتی چون ماه و مشتری در قبای ششتری. (سندبادنامه ص 102). شنیدم که نامش خدادوست بود ملک سیرت و آدمی پوست بود. سعدی (بوستان)
گیرندۀ ملک. تصرف کننده ملک. ملک گشای. ملک ستان: پذیرای رای وزیران شدند که از جملۀ ملک گیران شدند. نظامی. بندگانش ملک گیر و چاکرانش ملک بخش دولتش را خلق عالم سال و مه در زینهار. عبید زاکانی. رجوع به ملک ستان و ملک گشای و مدخل بعد شود
گیرندۀ ملک. تصرف کننده ملک. ملک گشای. ملک ستان: پذیرای رای وزیران شدند که از جملۀ ملک گیران شدند. نظامی. بندگانش ملک گیر و چاکرانش ملک بخش دولتش را خلق عالم سال و مه در زینهار. عبید زاکانی. رجوع به ملک ستان و ملک گشای و مدخل بعد شود
دهی است از دهستان حومه شهرستان سراوان واقع در 6000گزی جنوب خاوری سراوان، کنار راه شوسۀ سراوان به کوهک و 65000گزی باختر بندرعباس، سر راه فرعی خمیر به بندرعباس. هوای آن گرم و دارای 120 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه شهرستان سراوان واقع در 6000گزی جنوب خاوری سراوان، کنار راه شوسۀ سراوان به کوهک و 65000گزی باختر بندرعباس، سر راه فرعی خمیر به بندرعباس. هوای آن گرم و دارای 120 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
مرکّب از: فلک + سان، پساوند تشبیه، مانند فلک. فلک وش: سالها قصد فلک داشت مگر جنبش رای فلک سان اسد. خاقانی. بود فلک جام رنگ و جام فلک سان روز ندانم که از کدام برآمد. خاقانی
مُرَکَّب اَز: فلک + سان، پساوند تشبیه، مانند فلک. فلک وش: سالها قصد فلک داشت مگر جنبش رای فلک سان اسد. خاقانی. بود فلک جام رنگ و جام فلک سان روز ندانم که از کدام برآمد. خاقانی
مانند فلک. به روش فلک. به شیوۀ فلک: فلک وار می شد سری پرشکوه گهی سوی صحرا گهی سوی کوه. نظامی. در قامت خویش بین فلک وار پس قیمت خویشتن نگه دار. نظامی. فلک وار با هرکه بندد کمر بر آب افکند چون زمینش سپر. نظامی
مانند فلک. به روش فلک. به شیوۀ فلک: فلک وار می شد سری پرشکوه گهی سوی صحرا گهی سوی کوه. نظامی. در قامت خویش بین فلک وار پس قیمت خویشتن نگه دار. نظامی. فلک وار با هرکه بندد کمر بر آب افکند چون زمینش سپر. نظامی
مرادف سبک رکاب. (آنندراج). تندرو. تیزرو: ذروع، اسب و اشتر سبک سیر فراخ گام. (منتهی الارب). فرس ذریع، اسپی سبک سیر. (منتهی الارب) : کلک سبک سیراوست از پی اصلاح ملک از حبشه سوی روم تیزرونده نوند. سوزنی (دیوان، چ شاه حسینی ص 161). چو بر براق سبک سیر او بگاه نبرد عنان سبک شود اندر تک و رکاب گران. سوزنی. دو سنگ است بالا و زیر آسیا را گرانسیر زیر و سبک سیر بالا. خاقانی. چنین است گردیدن روزگار سبک سیر و بدعهد و ناپایدار. سعدی (گلستان). فیض دم خط چون دم صبح است سبک سیر از دست مده فصل بهاران لب جو را. صائب (از آنندراج)
مرادف سبک رکاب. (آنندراج). تندرو. تیزرو: ذروع، اسب و اشتر سبک سیر فراخ گام. (منتهی الارب). فرس ذریع، اسپی سبک سیر. (منتهی الارب) : کلک سبک سیراوست از پی اصلاح ملک از حبشه سوی روم تیزرونده نوند. سوزنی (دیوان، چ شاه حسینی ص 161). چو بر براق سبک سیر او بگاه نبرد عنان سبک شود اندر تک و رکاب گران. سوزنی. دو سنگ است بالا و زیر آسیا را گرانسیر زیر و سبک سیر بالا. خاقانی. چنین است گردیدن روزگار سبک سیر و بدعهد و ناپایدار. سعدی (گلستان). فیض دم خط چون دم صبح است سبک سیر از دست مده فصل بهاران لب جو را. صائب (از آنندراج)
افزار جراحی که فرودآوردن پلک چشم را بکار رود. پل کله. (پ ل ک ل ) {{اسم خاص}} نام پلی در اصفهان که در سی وشش هزارگزی پل زمانخان واقع است و دهنه های آن بسیار مرتفع ساخته شده است. (از کتاب اصفهان تألیف حسین نورصادقی ص 33)
افزار جراحی که فرودآوردن پلک چشم را بکار رود. پل کله. (پ ُ ل ِ ک َ ل َ) {{اِسمِ خاص}} نام پلی در اصفهان که در سی وشش هزارگزی پل زمانخان واقع است و دهنه های آن بسیار مرتفع ساخته شده است. (از کتاب اصفهان تألیف حسین نورصادقی ص 33)